
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۷۴۰
۱
مپرس یوسف من کز تو گلرخان چونند
چو گل بریده کف از رشک و غرقه در خونند
۲
فتاده سلسله مو بپای مهرویان
کنایتی است که بهر تو جمله مجنونند
۳
از آن حساب نپرسند از شهیدانت
که گر حساب کنند از حساب بیرونند
۴
بهانه جام شراب است ورنه سرمستان
خراب نرگس ساقی و لعل میگونند
۵
غمین مبین دل ناشاد عاشقان اهلی
که محض دل خوشی اند آنزمان که محزونند
نظرات