
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۷۵
۱
ز فتراکِ سوارِ من ، چه معراجی است آهو را
سرِ آن آهویی گردم ، که قربان میشود او را
۲
نکوخویی ز خوبان ، رشکِ عاشق بار میآرَد
از آن نیکویان دل میدهم خوبان بدخو را
۳
به محراب دعا ابروی او میجویم و چون من
دعاگوییست در هر گوشه آن محراب ابرو را
۴
کنون سختست محرومی که بعد از آشناییها
سر بیگانگی با من بود آن سرو دلجو را
۵
از آن یوسف چو یعقوبم کجا روشن شود دیده
که بویی هم دریغ آید ز من آن عنبرینبو را
۶
دل من گر پریشان شد مبادا زلفش آشفته
سر چوگان سلامت باد اگر زخمی رسد گو را
۷
به یاد وصل او اهلی مکن افغان که در بزمش
ملک چون درنمیگنجد که یاد آرد سگ کو را
تصاویر و صوت

نظرات
سیدمحمد جهانشاهی