
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۷۶۴
۱
عاشقان گردم گرم از دل غمناک زنند
گلرخان غنچه صفت جامه بتن چاک زنند
۲
باشد ای گل که ببرق کرم از ممکن غیب
آتش تفرقه یی در خس و خاشاک زنند
۳
ازره غمزدگان سنگ ملامت برگیر
تا شهیدان تو چون سبزه سر از خاک زنند
۴
عاشقانی که نشویند بخونابه نظر
شرمشان باد که لاف از نظر پاک زنند
۵
دردمندان قدم اول بسر خویش نهند
وانگهی دست بر آن حلقه فتراک زنند
۶
سگ عیسی نفسانیم که این گرم روان
گرچه خاکند قدم بر سر افلاک زنند
۷
زاهدانی که محبت نشناسند که چیست
عیب باشد که دم از دانش و ادراک زنند
۸
سر هر کس نشود گوی بمیدان بتان
اهلی این گوی مگر مردم چالاک زنند
تصاویر و صوت

نظرات