
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۷۸۱
۱
جان آفرین که جان همه عالم آفرید
جان مرا ز محنت و درد و غم آفرید
۲
یکذره و هزار غمم کافتاب صبح
در ذره یی چو من غم صد عالم آفرید
۳
بر طاق نه فلک مه نو آنکه نقش بست
ماهی چو طاق ابروی شوخت کم آفرید
۴
دست قضا گهی که وجود تو می سرشت
زآب حیات و شیره جان درهم آفرید
۵
زخم تو دید در دل چاکم طبیب عشق
آن زخم را ز لعل لبت مرهم آفرید
۶
اهلی به دور دوست که دلها پر از غم است
باور مکن که چرخ دلی خرم آفرید
تصاویر و صوت

نظرات