
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۷۸۲
۱
آن نوجوان ز جور پشیمان نمیشود
وین پیر بت پرست مسلمان نمیشود
۲
کارم ز دست عشق بمردن کشید دل
از کار خود هنوز پشیمان نمیشود
۳
یکشب نمیشود که زغم دست یاربم
با جیب صبح دست و گریبان نمیشود
۴
حیران آن جمال نه تنها منم که عقل
حیران آن کسی است که حیران نمیشود
۵
ای گریه میل در نظرم کش باشک گرم
کز دست دیده کار من آسان نمیشود
۶
گفتی که گنج عشق نهان دار و عیش کن
گنجی است عشق یار کهه پنهان نمیشود
۷
آن آتشی که در دل اهلی ز لعل اوست
تسکین بآب چشمه حیوان نمیشود
تصاویر و صوت

نظرات