
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۸۰۶
۱
یارم وداع کرد و ز آغوش میرود
نام وداع می برم و هوش میرود
۲
زان خون دل ز دیده روانست کز نظر
آن نورسیده سرو قباپوش میرود
۳
دوش آن نشاط خنده و امروز گریه یی
کز خاطرم نشاط شب دوش میرود
۴
بی دوست دیک سینه غم جوش میزند
وین خون دیده بر رخ از آن دوش میرود
۵
مشکل حکایتی است که رنجد ز ناله یار
وزناله کار عاشق خاموش میرود
۶
ای باد یاد سنبل و گل پیش ما مکن
چون حرف از آن دو زلف و بناگوش میرود
۷
اهلی زجور یار غباری شد و هنوز
دنبال آن سوار قباپوش میرود
نظرات