
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۸۰۹
۱
ناخوش آن عمر که دور از رخ آن ماه رود
عمر هم خوش نبود گرنه بدلخواه رود
۲
سوختم در ره خوبان ز پریشانی دل
چو پریشان نشود دل که بصد راه رود
۳
یوسف از چاه زنخدان تو هرگز نرهد
وای آن دل که بامید تو در چاه رود
۴
غیرت عشق زبان همه چون شمع بسوخت
که مبادا بزبان نام تو ناگاه رود
۵
برق را زهره شبگردی آن کوی کجاست
جان اهلی است که با مشعله آه رود
تصاویر و صوت

نظرات