
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۸۱۰
۱
شمشاد تو پروای کس از ناز ندارد
با چشم سیه گو که نظر باز ندارد
۲
از عشق ننالیم که این زخم نهانی است
یعنی که قضا میزند آواز ندارد
۳
مرغ دل ما در قفس دهر از آن ماند
کز ضعف درون قوت پرواز ندارد
۴
گر خاک بسر میکنم از خانه خرابی
پروای من آن خانه برانداز ندارد
۵
خوشباش که کس محرم راز دل ما نیست
مجنون تو کس همدم و همراز ندارد
۶
در پای خسان چون نشوم همچو گیاپست
گر سرو توام بخت سرافراز ندارد
۷
اهلی نظرش جانب آن ترک ختایی است
چشم کرم از مردم شیراز ندارد
نظرات