اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

شمارهٔ ۸۲۱

۱

توبه کردم از می و معشوق سرمستم دگر

توبه یی هرگز نکردم من که نشکستم دگر

۲

ذره خاکم ولی تا جذبه مهرم رسید

آنچنان برخاستم بیخود که ننشستم دگر

۳

دادم از دست آن دو زلف و رشته جانم گسست

آه اگر افتد سر زلف تو در دستم دگر

۴

یک دو روزی غصه دنیا دلم در بند داشت

شکر ساقی میکنم کز غصه وارستم دگر

۵

بخت اگر یاری کند اهلی گلی خواهد شکفت

غنچه دل را که در شاخ گلی بستم دگر

تصاویر و صوت

نظرات