
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۸۲۲
۱
پایه معراج جان خواهی ز دنیا درگذر
پای در هفتم فلک نه و زمسیحا درگذر
۲
دوش در مجلس چه خوش میگفت با پروانه شمع
گر سر مردن نداری از سر ما درگذر
۳
تا نبرد غیرت یوسف ترا انگشت عیب
بازگیر انگشت و از عیب زلیخا درگذر
۴
مردن اندر هجر خوش باشد نه در روز وصال
ای اجل کار است مارا با تو از ما درگذر
۵
ای شب هجران مگر روز قیامت بگذری
سوختم از ظلمت آخر یا بکش یا درگذر
۶
کی شود عاقل دل مجنون بکوشش ای حکیم
گر تو باری عاقلی از فکر سودا درگذر
۷
لاف عشق، آنگه غم دنیا و دین نامردی است
مرد شو اهلی و از دنیا و عقبی درگذر
نظرات