
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۸۳۰
۱
بیا ای باد و چون مور ضعیفم سوی جانان بر
سلیمان گر نمی آری مرا سوی سلیمان بر
۲
کجایی ای خضر کز لطف دست تشنگان گیری
مرا چون ماهی لب تشنه سوی آب حیوان بر
۳
چو بلبل در قفس بی او دلم تا کی طپد در تن
سگانش را بپرس از من سلامی هم بیاران بر
۴
عنان شهسوار خود دلا از دست چون دادی
کنون دست از غمش چندانکه بتوانی به دندان بر
۵
چو هرکس گوی وصلی زد تو هم دستی برآر ایدل
بچوگان دعا این گوی دولت را ز میدان بر
۶
محبت نیست پایانش بغیر از جان فدا کردن
اگر اهل دلی اهلی محبت را بپایان بر
نظرات