
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۸۴۱
۱
یک جرعه به خاکم فکن و خاک بجوش آر
وز بیخودی مرگ مرا باز بهوش آر
۲
یکبار صبوحی زده از خانه برون آی
چون صبح قیامت همه عالم بخروش آر
۳
من ماهی لب تشنه ام ای خضر کرامت
بازم چو خط خود بلب چشمه نوش آر
۴
تا چند نهی گوش بر افسانه مردم
یکره سخن عاشق خود نیز بگوش آر
۵
اهلی اگرت هست هوس معجز عیسی
تابوت من آخر به در باده فروش آر
تصاویر و صوت

نظرات