
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۸۴۲
۱
جان رفت و دل مقید صد غم بود هنوز
تن خاک گشت و دیده پر از نم بود هنوز
۲
هرگز نرفت از دل ما خارخار وصل
داغ بهشت بر دل آدم بود هنوز
۳
صد شاخ گل دمید و ورق کرد زرد و ریخت
نخل قد تو فتنه عالم بود هنوز
۴
من خاک راه گر شدم ای نوبهار حسن
گلزار جان ببوی تو خرم بود هنوز
۵
صد بیستون چو صورت شیرین بباد رفت
بنیاد عشق ماست که محکم بود هنوز
۶
آیین نیکویی سبب نام نیک شد
جم رفت و وصف آینه جم بود هنوز
۷
اهلی بهر قدم که بود در ره بتان
گر صد هزار سجده کند کم بود هنوز
تصاویر و صوت

نظرات