
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۸۴۸
۱
المنه لله که دگر مرغ خوش آواز
قانون غزل کرد بمضراب زبان ساز
۲
چون لاله دلم چاک شد از باد بهاری
وقت است که این داغ کهن تازه شود باز
۳
هرگز بزمین توسن بختش نرساند
هرچند بدان میل کند سرو سرافراز
۴
آن حسن پریوش که تحمل نکند کوه
دیوانه کند لا به کز آن پرده برانداز
۵
اهلی چه کند توبه ز معشوق پرستی
کآخر چو بتی دید همان میکند آغاز
نظرات