
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۸۴۹
۱
ای برق محبت که ره من زدهای باز
آتش به من سوخته خرمن زدهای باز
۲
زینگونه که بردی به در از خانه خویشم
بر من رقم گوشه گلخن زدهای باز
۳
ای جان من خانه خراب از چه جهت دست
در دامن آن خانهبرافکن زدهای باز
۴
خواهی مگر ای اشک دگر خون مرا ریخت
ورنه چه مرا دست به دامن زدهای باز
۵
از طعن تو اهلی دل ما ریش از آن است
کآزرده خاریم و تو سوزن زدهای باز
تصاویر و صوت

نظرات