
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۸۵۷
۱
ساغر زده و شمع قد افراختهای باز
در خرمن گل آتشی انداختهای باز
۲
پیداست از آن خنده شیرین نهانی
با غمزدهای شعبدهای باختهای باز
۳
من سوخته خرمن شدم از نعل سمندت
چون برق چرا بر سر من تاختهای باز
۴
انگشتنما چون مه نو کردیم از ضعف
رسوای جهان از ستمم ساختهای باز
۵
آتش ننشست ای گلت از کشتن بلبل
مست از پی خون ریختن فاختهای باز
۶
با لالهستان دل از آنت نظر افتاد
کز لاله دلسوخته نشناختهای باز
۷
آهت چو شفق دامن افلاک گرفته
اهلی علم داد برافراختهای باز
تصاویر و صوت

نظرات