
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۸۵۸
۱
فریاد که یار میرود باز
جانم ز فرار میرود باز
۲
هرکس که نباخت سر به کویش
آنجا به چه کار میرود باز
۳
تنها نه رقیب شد به نخجیر
بیسگ به شکار میرود باز
۴
سر پیش سگش نکرد کاری
کار از دل زار میرود باز
۵
گل پیش بتان به خیرهچشمی
میآید و خار میرود باز
۶
جان رفت به باد و خاک تن ماند
آن هم به غبار میرود باز
۷
اهلی ز درش به مرگ دشمن
ماتمزدهوار میرود باز
تصاویر و صوت

نظرات