
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۸۶۵
۱
نوازش تو قیامی ز سرو قامت بس
مگر قیام تو آمرزش قیامت بس
۲
چو نخل گل دگران خویش اگر بیارایند
ترا همین گل رخسار و سرو قامت بس
۳
چو دورم از بهشتی صفت چه سوزی باز
عذاب دوزخیان حسرت و ندامت بس
۴
به پیش قد تو سرو از غرامت است بپای
دگر خجل مکن اورا همین غرامت بس
۵
من و ملامت عشق تو گر شوم کشته
مرا ز کنج لحد گوشه سلامت بس
۶
جمال دوست بود خونبهای کشته عشق
شهید عشق بتان را همین کرامت بس
۷
سگ ملامت اهل شب از فغان می کرد
گر آمی بود او را همین ملامت بس
نظرات