
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۸۷۳
۱
آن پریرو هرکه خواهد دست دل در گردنش
تا ندارد دست از عالم نگیرد دامنش
۲
باشد از گمگشتگی یابی چو مجنون ره بدوست
ورنه آن آهوی مشکین کس نداند مسکنش
۳
برق حسن او نخواهد از درخشیدن نشست
تا نخیزد عاشق بیچاره دود از خرمنش
۴
کشته آن نرگس مستم که در هر گوشه یی
صد چو من افتاده شد از غمزه صیدافکنش
۵
اهلی دیوانه را گر همچنین سوزد جگر
عاقبت خاکستری یابی به کنج گلخنش
نظرات