
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۸۷۶
۱
امشب که چراغ نظری چرب زبان باش
دل نرم کن ای شمع و مرا مرهم جان باش
۲
حسنت بصفا بهتر از آن گشت که بودست
زنهار که در حسن وفا هم به از آن باش
۳
خواهی که سرافراز شوی در همه عالم
چون سرو سهی راست دل و راست زبان باش
۴
بیگانه شو از مردم و گر هم بتوانی
چون مردم چشم از نظر خویش نهان باش
۵
تعلیم فراغت دهم ایدل به دو حرفت
عاشق شو و در سایه آن سرو روان باش
۶
اکسیر مرادی که کند خاک زر سرخ
گر میطلبی خاک ره پیر مغان باش
۷
چون صید غزالان همه مجنون صفتانند
اهلی پی خود گم کن و بی نام و نشان باش
نظرات