اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

شمارهٔ ۹۰۳

۱

چند سوزیم ز داغ دل بیحاصل خویش

آه ازین داغ دل و وای ز دست دل خویش

۲

هرکه در دست غمم دید بدین سوختگی

گفت بازآمده مجنون سوی سرمنزل خویش

۳

میگدازد همه شب همنفسم شمع صفت

بسکه از آتش دل گرم کنم محفل خویش

۴

دانه مهر ز آب و گل یاران ندمید

جای این دانه ندیدم بجز آب و گل خویش

۵

اینچنین صید صفت کشته که اهلی افتاد

وه که بر گیردش از خاک مگر قاتل خویش

تصاویر و صوت

نظرات