اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

شمارهٔ ۹۰۶

۱

در غمت گر جان غم‌پرور نباشد گو مباش

چون تو باشی جان من جان گر نباشد گو مباش

۲

سجده روی تو ای بت کفر و ایمان منست

سر نمی‌تابم ازین گر سر نباشد گو مباش

۳

از عدم بهر تو جان در ملک هستی آمده

گر تو می‌گویی درین کشور نباشد گو مباش

۴

یوسف جان با تو می‌باید که باشد هم‌نفس

گر ترا ای خواجه سیم و زر نباشد گو مباش

۵

گر دم آبی دهد ساقی شراب کوثر است

مست ساقی باش اگر کوثر نباشد گو مباش

۶

کار ما لب‌تشنگان طوطی‌صفت شکرست و بس

لب به خون تر کن اگر شکر نباشد گو مباش

۷

یار باید مهربان اهلی مرا چون آفتاب

یاری چرخ ستمگر گر نباشد گو مباش

تصاویر و صوت

کلیات اشعار مولانا اهلی شیرازی به اهتمام و تصحیح حامد ربانی ۱۳۴۴ - تصویر ۳۵۸

نظرات