
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۹۰۷
۱
هرکه شد سویش چو سایه در قفا میافتمش
تا مرا با خود برد در دست و پا میافتمش
۲
زین هوس گر شب به سنگ از کوی خود راند سگان
شب سگش خیزد از جا من به جا میافتمش
۳
بهر داد آیم به راه یار و چون پیدا شود
میگذارم داد و اول در دعا میافتمش
۴
خون خورم شب دور از او چون مست خون خوردن شوم
میروم در پای دیوار سرا میافتمش
۵
میکشم مانند اهلی زلف آن زنجیر موی
گرچه میدانم که در دام بلا میافتمش
نظرات