اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

شمارهٔ ۹۱۰

۱

صد تلخ دهان میگزد از غصه لب خویش

ای نخل کرم تابکه بخشی رطب خویش

۲

آن چاشنی ذوق که فرهاد ز غم یافت

خسرو نچشیده است ز عیش و طرب خویش

۳

خواهی که نچیند گل مقصود ز رویت

چون مرغ سحر روز کن از ناله شب خویش

۴

هرچند کشد دوست عنان تو به بازی

زنهار نگهدار عنان ادب خویش

۵

نومید مشو زآب بقا همچو سکندر

چون خضر قدم بازمکش از طلب خویش

۶

ما خاک نشینان مغانیم و ز خاکیم

ایخواجه تو میدانی و اصل و نسب خویش

۷

مرغ از رخ گل سرخوش و اهلی ز رخ یار

مستند ازین می همه کس بر حسب خویش

تصاویر و صوت

نظرات