اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

شمارهٔ ۹۱۱

۱

چو گفتم از کف من زلف را به تاب مکش

بخنده گفت کهه کوته کن و دراز مکش

۲

سرم فدای تو باد ای طبیب بهر خدا

قدم ز پرسش بیمار خویش بازمکش

۳

بدامن تو غبارم نمیرسد ای گل

تو دامن از من رسوا به احتراز مکش

۴

بیا نظاره کن آن سرو ناز را ای دل

ز باغبان بتماشای سرو نازمکش

۵

به خشم و ناز اگر یار سر کشد از تو

تو گر حریف نیازی سر از نیاز مکش

۶

گرفت آتش آه تو در دلم اهلی

بسوختم دگر این آه جانگداز مکش

تصاویر و صوت

نظرات