اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

شمارهٔ ۹۱۴

۱

نبود کسی که نبود بلب تو اشتیاقش

مگر آدمی نباشد؟ که نباشد این مذاقش

۲

می صاف و لعل نوشین که نخواهد ای پری وش

مگر آن حریف مسکین که نیفتد اتفاقش

۳

ز فراق خاک گشتم ببر ایصبا غبارم

سوی آن مسیح جانها که هلاکم از فراقش

۴

منم آن شکسته خاطر که ز بهر آن مه نو

همه زود در تفحص همه شب کنم سراغش

۵

دو دل است بخت با من بگذار کاین ستاره

به شرار دل بسوزد که بجانم از نفاقش

۶

ز شراب توبه اهلی نکنی که دختر رز

بکسی حلال باشد که نمیدهد طلاقش

تصاویر و صوت

نظرات