
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۹۲
۱
هرگز هوس سایه ام از فر هما نیست
عاشق که بود سایه نشین مرد بلا نیست
۲
کس را نبود این غم جان سوز که ماراست
وین غم همه زان است که کس را غم ما نیست
۳
دارد دل ما از تو تمنای نگاهی
محروم مگر دان دل ما را که روا نیست
۴
در بادیه کعبه مقصود خطرهاست
کس را سر آن ره بجز این بی سر و پا نیست
۵
زین غم به کجا از پی آرام گریزم
آرام کجا هست و غم عشق کجا نیست
۶
جز من سر هر کس که بود بست به فتراک
آن عربده جوراسر این خسته چرا نیست
۷
ای مرغ چمن چند تو در وصل بنالی
بر نعمت دیدار چرا شکر خدا نیست
۸
اهلی به سوی دار نهد سر نه بمحراب
محراب شهیدان بجز از دار فنا نیست
نظرات