اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

شمارهٔ ۹۲۱

۱

عاشق دم کشتن ز جان آسان برآید همچو شمع

بر کرسی دار فنا خندان برآید همچو شمع

۲

ظاهر بمردم کی کنم زخمی که پنهان خورده ام

گر روشنم از استخوان پیکان برآید همچو شمع

۳

از برق حیرت بی خبر سوزد چو نخل بادیه

مجنون وشی کز شوق او حیران برآید همچو شمع

۴

گر آتش داغ درون آبم نسوزد در جگر

از اشک گرمم دمبدم طوفان برآید همچو شمع

۵

افسرده دل لرزد چو گل گر بر تنش بادی وزد

اهلی بجان آتش زند تا جان برآید همچو شمع

تصاویر و صوت

نظرات