
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۹۲۲
۱
ز بهر کلبه عاشق دلا مجوی چراغ
که شمع مجلس او بس بود فتیله داغ
۲
دل از چمن نگشاید اسیر عشق ترا
که پیش بلبل عاشق قفس نماید باغ
۳
به جرعه یی بزن آبی بر آتشم که رسید
ز سینه بوی کبابم ز شوق می بدماغ
۴
رقیب اگرچه عزیزست و ما چنین خواریم
روا مدار که بلبل جفا کشد از زاغ
۵
بنه به کنج لحد دل ز سوز غم اهلی
گرت هوس کند آسودگی و کنج فراغ
نظرات