اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

شمارهٔ ۹۳۰

۱

من چون خم صافی دلم گر غرقه ام در خون چه باک

چون درون پاکست از آلایش بیرون چه باک

۲

چشم خونریزت چه ترساند مرا از سیل اشک

من که از طوفان ندارم باک از جیحون چه باک

۳

شیشه ناموس چون بشکست از طعنم چه غم

پیش ازین بودی غم رسواییم اکنون چه باک

۴

رند اگر خون میخورد جام میش در گردن است

گر بکام او نگردد گردش گردون چه باک

۵

هرکه دندان طمع بر لب گزیدن کرد تیز

گر بخونش تشنه باشد آن لب میگون چه باک

۶

مست نازی و خماری محنت اهلی خوشی

چون دل لیلی خوش است از محنت مجنون چه باک

تصاویر و صوت

نظرات