
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۹۳۸
۱
عاشق که برفروخت چراغت ز داغ دل
کی بی فروغ روی تو بیند فراغ دل
۲
شمع رخت ز آتش موسی خبر دهد
زین است آتشی که فروزد چراغ دل
۳
چون گل اگرچه سوخت بصد داغ غم دلم
بوی دلم چو غنچه نرفت از دماغ دل
۴
هرکو بداغ غم بنهد دل ز عاشقی
هرگز گل مراد نچیند ز باغ دل
۵
داغ بتان چراغ دل عاشقان بود
روشن بود چراغ تو اهلی بداغ دل
نظرات