
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۹۴۸
۱
گر صدهزار کاسه خون نوش میکنم
بر یاد دوست جمله فراموش میکنم
۲
برما ز عشق گرچه نگویی سخن ولی
صد نکته فهم از آن لب خاموش میکنم
۳
مشتی گدای سوخته ایم ای پسر مرنج
بر شکر تو گر چو مگس جوش میکنم
۴
مجنون وشم ز آهوی چشم تو گوشه گیر
با شیر اگرچه دست در آغوش میکنم
۵
ما عاشقیم و گر همه عالم دهند پند
مشنو که من نه پند کسی گوش میکنم
۶
اهلی کجا به مصلحت پیر خرقه پوش
ترک سهی قدان قباپوش میکنم
نظرات