
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۹۵۷
۱
اگر تو جان طلبی جان در آستین دارم
وگر سرم سر تسلیم بر زمین دارم
۲
نعیم جنت و عیش جهان کمست بهم
من از توهم آن دارم و هم این دارم
۳
گرم فرشته چو آدم کند سجود رواست
که خاکپای تو از سجده بر جبین دارم
۴
مکش چو صید تو گشتم کز ابروی خوبان
کمان فتنه ز هر گوشه در کمین دارم
۵
شب سیاه غمت گر کند سگت ره گم
چراغ در رهش از آه آتشین دارم
۶
وصال دوست دهد صدهزار ساله مراد
نظر بدوست من از عقل دوربین دارم
۷
به اشک من چه کنی عرض چشم تر اهلی
که خرمنم من و صد چون تو خوشه چین دارم
نظرات