اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

شمارهٔ ۹۷۰

۱

از بسکه شدم جامه دران نعره زنان هم

دست و دلم از کار شد و تاب و توان هم

۲

هرچند زند آتش عشق تو زبانه

ظاهر نکنم بلکه نیارم بزبان هم

۳

خود را چه بفتراک تو بندم که سر من

لایق نبود گر فکنی پیش سگان هم

۴

گر خنده زند لعل تو در پوست نگنجد

صد تنگدل از شادی و صد غنچه دهان هم

۵

نامم بغلام است نشان ور تو نخواهی

بر صفحه هستی نهلم نام و نشان هم

۶

پیش تو کم از خاک رهست ایشه خوبان

گر صرف رود مال و منال و سر و جان هم

۷

کی مژده شادی رسد از وصل به اهلی

شادست بغم کاش میسر شود آن هم

تصاویر و صوت

کلیات اشعار مولانا اهلی شیرازی به اهتمام و تصحیح حامد ربانی ۱۳۴۴ - تصویر ۳۷۷

نظرات