
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۹۹۷
۱
دور از درت به تیغ نه از بهر جان شدم
اندیشه از ملال تو کردم از آن شدم
۲
پایم ندید رفتن ازان در چو راندی ام
گویی گداختم همه تن تا روان شدم
۳
بس در پی وصال تو میگشتم و نشد
اکنون تو دست گیر که من ناتوان شدم
۴
چندان براهت آمده ام دمبدم که دی
میآمدی تو من ز خجالت نهان شدم
۵
دیدم هلاک خویش چو اهلی بچشم خویش
اول نظر که صید تو نا مهربان شدم
تصاویر و صوت

نظرات