
اهلی شیرازی
بخش ۲ - سحر حلال مولانا اهلی شیرازی
۱
ای همه عالم بر تو بیشکوه
رفعت خاک در تو بیش کوه
۲
نام تو زآن بر سر دیوان بود
کآتش بال و پر دیوان بود
۳
شد به تو سردفتر جان نامزد
نام تو خود سکهٔ آن نام زد
۴
خواست دل خانهٔ ششدر گشاد
نقطهٔ بسم الله از آن درگشاد
۵
با که در این بسمله باب آمده
بانی فتح از همه باب آمده
۶
ارّهٔ دندانهٔ سین شانه ساخت
بازوی دین را قوی این شانه ساخت
۷
هر الف آزادهای از دلبری
در رهش افتادهای از دل بری
۸
طرّهٔ لامش شده دور از قصور
مایل او گیسوی حور از قصور
۹
چشمهٔ ها آمده جویای مهر
منبع جوی مه و دریای مهر
۱۰
رای دلآرا همه از رای اوست
راحت دلها همه از رای اوست
۱۱
غنچهٔ حایش دل و جان را بهشت
دید در آن آدم و آن را بهشت
۱۲
ماهی نون کشتی دریا وجود
در خور او بخشش و آلا و جود
۱۳
یا که در این دایره گویا شده
مرکز نه دایره گویا شده
۱۴
حلقهٔ میم است بر آن خاتمت
دارد از آن حلقهٔ جان خاتمت
تصاویر و صوت

نظرات
شمس (ساقی)