
اثیر اخسیکتی
شمارهٔ ۱۶۱
۱
ای پشیمان شده ز دلداری
عهد نو کرده با جگرخواری
۲
هست معزول عافیت تا تو
در عمل کار حسن پر گاری
۳
دل من برده ئی بآسانی
غم تو میخورم بدشواری
۴
عشوه میده که گوش میدارم
ناز میکن که جای آنداری
۵
سر زلفین خود بگیر و بکش
نه اثیری که این نمی آری
نظرات