
اثیر اخسیکتی
شمارهٔ ۱۸۱
۱
بتن بودم امروز چون ناتوانی
شدم با رفیقی سوی بوستانی
۲
زهر سو که کردم سوی لاله زاری
بهر سو که کردم نظر گلستانی
۳
درختان بستان عروسان و هریک
گشاد از زمین لاله گون بر، بیانی
۴
ز نیلوفری آسمان گوی بسبزی
چو صحرا شده روی بر آبدانی
۵
چو دیدم من این صفه های عجایب
یقین شد مرا صورت هر گمانی
۶
از این باغ بهتر چه باشد بعالم
که هم هست مستغنی از باغبانی
نظرات