
اثیر اخسیکتی
شمارهٔ ۱۹۴
۱
رو که میدان جهان میدان توست
گوی خوبی در خم چوکان توست
۲
زمرد کردون و لعل آفتاب
در رکاب خلعت مرجان توست
۳
لولوی و یاقوت را در بحر و کان
خطبه بر نام و لب و دندان توست
۴
اینت سلطانی که در اقلیم عشق
هر که بر کاری است از دیوان توست
۵
افسرمه خاک بوس کفش توست
گوهر جان سنگ ریزه ی کان توست
۶
جان بخدمت میفرستد در پذیر
گر گل است ار خار از بستان توست
۷
شد بسر، پیمانه عمر اثیر
هم چنان او بر سر پیمان توست
نظرات