
اثیر اخسیکتی
شمارهٔ ۳۰
۱
هیچ، دردی به تو ای مایه درمان مرساد
هیچ، گردی به تو ای چشمه حیوان مرساد
۲
روشن است اینکه تو ماهی و سمند تو سپهر
به چنین ماه سپهر، آفت دوران مرساد
۳
بنده ی آن دهنم، از بن دندان که بدو
هیچکس را بجز از من، سر دندان مرساد
۴
یا رب آن لب، چو، به عشاق سبکدل برسند
غبن باشد به رقیبان گران جان مرساد
۵
آنچه در عشق، بجان من سر گشته رسید
اثر آن ز دهان بر لب و دندان مرساد
۶
یوسف حسنی و من سوخته ی یعقوبم
من و غم خانه، تورا نکبت زندان مرساد
۷
چه بود گرخم زلف تو بپای تو، رسد
بر دل من غم هجر تو بپایان مرساد
۸
گرچه در عالم جان والی بیدادگری
قصهٔ درد اثیر از تو به سلطان مرساد
تصاویر و صوت

نظرات