اثیر اخسیکتی

اثیر اخسیکتی

شمارهٔ ۶۲

۱

از عشق تو بوی خون همی آید

دم نتوان زد که چون همی آید

۲

هر بار دل آمدی کم از غم هات

این بار غمت فزون همی آید

۳

چشم تو خدنگ بر گمان دارد

مانا که بعزم خون همی آید

۴

بینائی چشم عقلت چندانست

کان جادو در فسون همی آید

۵

دیدم سر زلف تو که باشد دل

جائی که فلک زبون همی آید

۶

دل خانه من ببرد چتوان کرد

و ز دست که از درون همی آید

۷

میزد در جانم آسمان یعنی

کز تو ستمی کنون همی آید

۸

عشق توبه حاجبی برون آمد

گفتا منشین برون همی آید

۹

یک بار اثیر زخم خورد از تو

وین بار به آزمون همی آید

تصاویر و صوت

دیوان اثیرالدین آخسیکتی به اهتمام رکن الدین همایون فرخ - اثیرالدین آخسیکتی - تصویر ۴۶۴

نظرات