اثیر اخسیکتی

اثیر اخسیکتی

شمارهٔ ۹۱

۱

تا تولای تو کردم شدم از خود بیزار

باجفای تو خوشم گر تو نگیری آزار

۲

من بگریم تو بخندی چکنم خوش باشم

توو آن خنده شیرین من واین گریه زار

۳

چون گل و خار زبستان تو آمد نه رواست

گل چو جان داشتن و خار رهاکردن خوار

۴

منبر اول تو نهی، دار بآخر توزنی

من چو مشغول توام فارغم از منبرودار

۵

گر تو فریاد رسی دست نیارد بیداد

ور تو زنهار خوری سود ندارد زنهار

۶

عشق گوید برو اینک کفن و اینک تیغ

درد گوید برو اینک سرو اینک دیوار

۷

او عدو پرورد و دوست کند برکت چست

دام اندیشه برافکن سر اقرار برآر

۸

یا، ره دشمنی خود بملامت برگیر

یا حق دوستی من به تمامت بگذار

۹

یا به اسلام درآ، خرقه اسلام بپوش

یا به کبری شو و در بند به پیگر زنار

تصاویر و صوت

نظرات