
اثیر اخسیکتی
شمارهٔ ۹۲
۱
آن زلف مشوش بین در عنبر و بان منگر
و آن قامت دلگش بین در سروروان منگر
۲
بالعل لبش خطی درنام بدخشان کش
آسایش جانداری ز آسایش جان منگر
۳
گوید که جهان و جان تاخیر مکن گو، هان
کان جان و جهان آمد در جان جهان منگر
۴
با شخص فنادشمن بر راه سران منشین
با دیده ی نامحرم در روی بتان منگر
۵
او معنی دل دارد تو صورت و تن بینی
با چشم چنین هی هی در یار چنان منگر
۶
پیش از تو اثیر از ری بیزار شود لیکن
در سوز دلش می بین در قول زبان منگر
۷
گر صاحب تمکینی در حضرت عشق تو
چون همت خسرو کی در کون و مکان منگر
تصاویر و صوت

نظرات