اثیر اخسیکتی

اثیر اخسیکتی

شمارهٔ ۲۸

۱

بخدائی که روی بند عدم

امرش از چهره جهان بگشاد

۲

باد لطفش بباغ رحمت در

بید امید را زبان بگشاد

۳

عقد های جواهر و اعراض

از دل کان کن فکان بگشاد

۴

هیبتش عقل را زبان بربست

رحمتش عجز را دهان بگشاد

۵

ساخت میتین و تیغ صبح و بدان

چشمه مهر از آسمان بگشاد

۶

کمر کوه را مرصع کرد

چون جواهر زبندگان بگشاد

۷

تربیت کرد نفس ناطقه را

تا بدو کشور بیان بگشاد

۸

بوی لطفش چو رنگ بط آمیخت

نبض خون از دل روان بگشاد

۹

از پی انس و جان بدست اجل

بند ترکیب انس و جان بگشاد

۱۰

که مرا فرقت شما هر دم

عقدی از جزع درفشان بگشاد

۱۱

نعره ها میزنم که سوزش آن

چرخ را خون ز دیدگان بگشاد

۱۲

ناله ها میکنم که جوزا را

کمر سیم از میان بگشاد

تصاویر و صوت

دیوان اثیرالدین آخسیکتی به اهتمام رکن الدین همایون فرخ - اثیرالدین آخسیکتی - تصویر ۵۳۹

نظرات