
اثیر اخسیکتی
شمارهٔ ۹
۱
ای جهانداری که خاطر قدراوجت راندید
گرچه در پرواز معنی، بال ادراکش بسوخت
۲
نام صد دینار و اطلس بنده چون بشنید دوش
چهره ی دینار گونم همچو اطلس برفروخت
۳
ریش رعنا کرد و در بازار مالیخولیا
رفت از آن دستار بخرید واز آن دراعه دوخت
۴
خاطرش دیدیم هر دم بر سر راه امید
وعده ی خوش میفزود وعده ی تر میفروخت
۵
چون سر از خاک امل برداشت روز باک بود
کاین چنین شادی جهان ازوی تنومندی ندوخت
نظرات