عارف قزوینی

عارف قزوینی

شمارهٔ ۱۲

۱

سرخ آن کس که رخ از باده گلگون نکند

فصل گل روی همان به که به هامون نکند

۲

پای در درهٔ کیخسرو و دارا ننهد

سیر این منظره با خاطر محزون نکند

۳

همه از دامن الوند پر از دامن گل

نیست کس را ز خود این دامنه مجنون نکند

۴

دست نقاش طبیعت پی رنگ‌آمیزی

به یکی چشم زدن کیست که مفتون نکند

۵

تا که شد ریخته خون آن همه از دختر رز

لاله در طرف چمن ترک شبیخون نکند

۶

کار یک گلبن نوخاسته صد سرو کهن

با برازندگی قامت موزون نکند

۷

باز عمامه به سر بسته برون شد خشخاش

پس دگر بهر چه خون این همه افیون نکند

۸

شیخ شد سرزده در میکده و پیر مغان

وای این ننگ گر از میکده بیرون نکند

۹

نعرهٔ بلبل از این روست که دیگر قدرت

خار در مجلس گل پشت تریبون نکند

۱۰

که حقوق خود و بدبختی ما را زین بیش

مجلس این مرتبه مستدعی‌ام افزون نکند

۱۱

کار مشروطه در ایران چه بدین سان گردید

کس چه سان شکوه ز بدکردی گردون نکند

۱۲

گشت آزادی سیراب ز خون باید لیک

این تمنا کسی از ملت بی‌خون نکند

۱۳

عارف از دیدن الوند و دماوند چرا

یاد از سطوت سیروس و فریدون نکند

تصاویر و صوت

نظرات