عارف قزوینی

عارف قزوینی

شمارهٔ ۱۹ - وادی عشق

۱

وادی عشق چو راه ظلمات آسان نیست

مرو ای خضر که این مرحله را پایان نیست

۲

نیست یک دست که از دست تو بر کیوان نیست

نیست یک سر که ز سودای تو سرگردان نیست

۳

بس که سر در خم چوگان تو افتاد چو گوی

یک نفر مرد به میدان تو سرگردان نیست

۴

گر به دریای غم عشق تو افتد داند

نوح جز غرق خلاصیش از این طوفان نیست

۵

ندهید از پی بهبودی من رنج طبیب

درد عشق است به جز مرگ ورا درمان نیست

۶

خواست زاهد به خرابات نهد پا گفتم

سر خود گیر که این وادی اردستان نیست

۷

شب هجر تو مرا موی سیه کرد سفید

عمر پایان شد و پایان شب هجران نیست

۸

وقتی ای یوسف گم‌گشته تو پیدا گردی

که ز یعقوب خبر نی اثر از کنعان نیست

۹

دل من خون شد و خونابه‌اش از دیده بریخت

تا بدانی ز توام راز درون پنهان نیست

۱۰

تا گل روی تو ای سرو روان در نظر است

هیچ ما را هوس سرو و گل و بستان نیست

۱۱

«ارنی»گویان مشتاق توام رخ بنما

«لن ترانی» نگو عارف پسر عمران نیست

تصاویر و صوت

عارف قزوینی شاعر ملی ایران - عارف قزوینی - تصویر ۱۹۲

نظرات