
عارف قزوینی
شمارهٔ ۲۹ - لباس مرگ
۱
لباس مرگ بر اندام عالمی زیباست
چه شد که کوته و زشت این قبا به قامت ماست
۲
بیار باده که تا راه نیستی گیرم
من آزمودهام آخر بقای من به فناست
۳
گهی ز دیدهٔ ساقی خراب گه از می
خرابی از پی هم در پی خرابی ماست
۴
ز حد گذشت تَعَدّی کسی نمیپرسد
حدودِ خانهٔ بیخانمان ما ز کجاست
۵
برای ریختنِ خونِ فاسدِ این خلق
خبر دهید که چنگیز پی خجسته کجاست
۶
بگو به هیئت کابینهٔ سر زلفش
که روزگار پریشان ما ز دست شماست
۷
چه شد که مجلس شوری نمیکند معلوم
که خانه خانهٔ غیر است یا که خانهٔ ماست
۸
خراب مملکت از دست دزد خانگی است
ز دست غیر چه نالیم هر چه هست از ماست
۹
اگر به حالت عدلیه پی برد شیطان
کند مدلل تقصیر ز آدم و حواست
۱۰
ببین بنای محبت چه محکم است، شکست
به طاق کسری خورده است و بیستون برجاست
۱۱
اگر که پرده بیفتد ز کار میبینی
به چشم، عارف و عامی در این میان رسواست
تصاویر و صوت


نظرات