
عارف قزوینی
شمارهٔ ۳۱ - خیال عشق
۱
خیال عشق تو از سر به در نمیآید
ز من علاج به جز ترک سر نمیآید
۲
الهی آنکه نبودی نهال قد بتان
که جز جفا ثمر از این شجر نمیآید
۳
وفا و مهر ز خوبان طمع مکن زآن روی
که بوی مهر ز جنس بشر نمیآید
۴
برفت دل پی تفتیش کار یار و رقیب
دمی بایست که دل بیخبر نمیآید
۵
چه حیله کرد زلیخا به کار یوسف مصر
که این پسر به سراغ پدر نمیآید
۶
تو عدل و داد ز نسل قجر مدار امید
که از نژاد ستم دادگر نمیآید
۷
سروش گفت چو عارف سخنور استادی
نیامده است به دوران دگر نمیآید
تصاویر و صوت

نظرات
کژدم