عارف قزوینی

عارف قزوینی

شمارهٔ ۳۴ - زاهد و باده

۱

گذشت زاهد و لب تر ز دور باده نکرد

ببین چه دور خوشی دید و استفاده نکرد

۲

به عمد داد سر زلف خود به دست صبا

چه‌ها که با من هستی به باد داده نکرد

۳

دچار فتنه شد آخر رقیب خورسندم

چه فتنه‌ها که به پا این حرامزاده نکرد

۴

دگر به بستر راحت نمی‌تواند خفت

کسی که خَصمِ خود از پشتِ زین پیاده نکرد

۵

به مجلس آمد یار از فراکسیون عجب آنک

به هیچ کار به جز قتل من اراده نکرد

۶

قسم به ساغر می در تمام عمر عارف

به روی ساده‌رخان یک نگاه ساده نکرد

تصاویر و صوت

نظرات